

نظریه لاکانی برنامه درسی در آموزش عالی نشانه ی ناتمام
کتاب آموزش عالی, برنامه ریزی, نظریه لاکانیپیشگفتار
هر فکری که در شعله شهود تصور می شود و در درد اندیشیدن متولد می شود، پاکسازی جدیدی را تشکیل می دهد. جایی که موقعیتی درهم یا گرفتگی پیدا می کنیم، جایی که به یک آشفتگی گره خورده و درهم می یابیم، جایی که بی نظمی و هرج و مرج همه زندگی را خفه کرده است و نفس می کشیم، جایی مرده و بی فکر می یابیم. این مکان های رو به مرگ در عصر کنونی ما به وفور یافت می شود به گونه ای که در نوع خود بی سابقه نیست، اما مطمئناً در مقیاس منحصر به فرد است. دامنه وسیع فاجعه فاجعه بار است.
اندیشه و بحران آموزش در عصر حاضر
هر اندیشهای که در شعله شهود شکل میگیرد و در درد اندیشیدن متولد میشود، یک گشایش (clearing) جدید را رقم میزند. جایی که با وضعیتی آشفته یا مسدود مواجه میشویم، جایی که با سردرگمی و آشفتگی درهمتنیده روبرو هستیم، جایی که بینظمی و آشوب تمام زندگی و نفس را خفه کردهاند، در آنجا مکانی مرده و بیفکر مییابیم. این مکانهای مرده در عصر حاضر بهگونهای فراوان یافت میشوند که از نظر ماهیت بیسابقه نیستند، اما مطمئناً از نظر وسعت منحصربهفرد هستند. وسعت فاجعه، فاجعهآمیز است.
در اواخر قرن نوزدهم، گروهی از کشتیسازان مدرن با استفاده از ابزارهای رمانتیسم، اگزیستانسیالیسم، پدیدارشناسی، عملگرایی و روانکاوی، نخستین کشتیهایی را ساختند که به سمت فصلی از مدرنیته که خشونتآمیزترین و پوچترین فصل آن میشد، حرکت میکردند. همانطور که گفته میشود، تکرارهای تاریخ ابتدا به صورت تراژدی و سپس به صورت طنز ظاهر میشوند. ما این گفته را از آن زمان تاکنون، یک قرن پس از اولین جنگ جهانی، شاهد بودهایم. در آن توالی، جنبههای خاصی برجسته میشوند. شاید هیچ نهادی کمتر از مدرسه اجباری مدرن از این وضعیت دورهای – و نقش خود در پوچی آن – آگاه نبوده است. مطمئناً هیچ رشته دانشگاهی به اندازه حوزهای که ما آن را «آموزش» مینامیم، بیرحم و بیتحرک نبوده است. با وجود تکرارهای مداوم اصلاحات، عقل سلیم امروزی در مورد مدرسه، آموزش، برنامه درسی و تدریس، بیشتر از اینکه اصلاح شده باشند، بدشکل شدهاند.
مانند همه قوانین، استثناهایی هم وجود دارد. در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970، پاول کلر، استاد برنامه درسی در دانشگاه ایالتی اوهایو، چشماندازی از برنامه درسی را به اشتراک گذاشت که الهامگرفته از نبوغ خودش بود و بر اساس سالها کار او به عنوان مدیر مدرسه آزمایش شد. چشمانداز او نه از طریق قلمش، بلکه از طریق تدریس او محقق شد. به گفته ویلیام پینار، شاگردش، «حضور ذهنی» کلر بود که این دیدگاه غیرقابلکاهش از برنامه درسی را منتقل کرد. همانطور که در مورد همه معلمان بزرگی که نمینویسند (مانند سقراط و عیسی)، ایدههای کلر نیز به دانشجویانی مانند تیموتی لئونارد، پینار مذکور و دانشجوی پینار، جانت میلر منتقل شد. این ایدهها در میان جامعهای از پژوهشگرانی گرد هم آمدند که حوزهای را که اکنون «نظریه برنامه درسی» یا «مطالعات برنامه درسی» مینامیم، تأسیس کردند، حرکتی که بازتصوری کامل از برنامه درسی را آغاز کرد. بازتصورگرایان، چشمانداز کلر را که به جرات توسط پینار بیان و توسعه یافته بود، به عنوان سوخت خود به کار بردند. بازتصورگرایان این کار را در چارچوب میراث و سنتهای آن کشتیسازان علوم انسانی در اواخر قرن انجام دادند، پس از اینکه کشتیهایشان به زحمت از دو جنگ بزرگ جان سالم به در بردند. آنها میخواستند حوزه آموزش را از خوابآلودگی علوم اجتماعی بیدار کنند و به چشماندازی از برنامه درسی اشاره کنند که محدود به نزدیکبینی مدرسه نهادی نباشد.
باقیماندهی اندک سنت بازتصورگرایی در برنامه درسی، امروزه به طرق مختلف این پروژهها را فراموش کرده و رها کرده است. متاسفانه، این سنت هیچگاه به درستی به یک سنت رسولی تبدیل نشد. اما باز هم استثناهایی وجود دارند که این قاعده را اثبات میکنند.
در این کتاب، اثر دانشجوی دانشجوی پاول کلر، دانشجوی ویلیام پینار، فرناندو موریلو، اولین کتاب او به زبان انگلیسی را در اختیار داریم. هنگام مطالعهی پیشنهاد موریلو در این کتاب، باید آن را در این بافت تاریخی و نسبنامهای خواند. خود موریلو نیز این کلید تفسیر را تأیید میکند. وقتی او مینویسد «من رویکردی به نقد روانکاوانه را پیشنهاد میکنم که در یک چارچوب هدایتگر اندیشه سازماندهی شده است که عناصر نظریه روانکاوی و همچنین نظریه برنامه درسی را گرد هم میآورد»، او بیش از یک مطالعهی ساده (که به خودی خود مهم است) را پیشنهاد میکند. او به سمت یک بازسازماندهی دورهای حرکت میکند.
موریلو در این کتاب کوتاه به چیزی رادیکال و جاهطلبانه اشاره میکند: بازگشت به منابع علوم انسانی مدرن و بازتصورگرایان برنامه درسی. او به طور تأثیرگذاری مینویسد که «نادیده گرفتنِ تشکیل روانکاوانه سوژهمندی در ابعاد اصلی میل، پیوندهای لیبیدویی، رنج و اضطراب نمیتواند بدون عواقب در کار تکوینی برنامه درسی باقی بماند».
در حالی که موریلو به طور واضح در فاصلهی اعترافی کلاسیک درونگرایی صحبت میکند، من همچنین میشنوم که او به گونهای تنظیم میکند که جهل عمیق و کنونی حوزهی آموزش، از جمله وضعیت مطالعات برنامه درسی را نقد میکند. این صرفاً یک حرکت انتقادی نیست و موریلو کاملاً مراقب است که ایدههای خود را از سنتهای «انتقادی»، بهویژه آموزش انتقادی، کاملاً متمایز کند. آنچه در عوض مییابیم، عمل وفاداری درخشان و ویرانگری است، وفادار به سنت مدرن روانکاوی به معنای وسیع آن و پروژه بازتصورگرایی برنامه درسی در روح اصلیاش.
موریلو با در آغوش گرفتن جسورانهی «اومانیسم دشوار» که «برای احساس بهتر شدن یا «تولید» یا بهبود هر چیزی نیست، بلکه به ما اجازه میدهد تا خودمان را اصیلتر باشیم»، از مدهای زودگذر و کلیشههای گروهی اجتناب میکند. این اصالت به چیزی کمتر از توانایی - در واقع، شجاعت - برای نگاه کردن به کل فاجعه، از درون و بیرون منجر نمیشود.
خوانندهای که در این صفحات به دگرگونی وجودی فراخوانده نمیشود، بیش از همه به یقین آن نیاز دارد. من از طرف خودم آن را به عنوان پیشنهادی میبینم و میشنوم که امکان آیندهی برنامه درسی و در واقع، آموزش را به عنوان یک رشتهی دانشگاهی آزمایش میکند. با این حال، موریلو به جای چالش از طریق تازگی، به مفهوم Bildung بازمیگردد و آن را به مجموعهای قدرتمند از تداعیها وارد میکند.
موریلو در مورد روش خود، در حالی که دامنهی توصیفی کلاسیک روانکاوی و پدیدارشناسی را در آغوش میکشد، همزمان آن را از نظر روانی علیه آشفتگی تکنوکراتیک عقل سلیم مفهوم «عمل» آموزشی به کار میگیرد. او تأکید میکند که:
همانطور که نشان دادهایم، این انتظار و تقاضا از نظریه برای «انجام دادن» کارها، بیانگر نشانهای از اضطراب خاصی دربارهی بودن در جهانی است. جهانی که با پیچیدگی و غیرقابل پیشبینیاش ترسناک تجربه میشود، جهانی که ممکن است شکنندگی ما را آشکار کند و امکان مواجهه با جنبههای وجودی ناشناختهی وضعیت انسانی ما را بگشاید، با اجباری برای عمل، برای دخالت، برای تجویز نحوه انجام کارها به جای توصیف آنها همانطور که هستند، روبرو میشود.
اصالت و ظرافت در روش موریلو
در این بخش، به بررسی روش موریلو در کتاب "نظریه لاکانی برنامه درسی در آموزش عالی: نشانه ناتمام" میپردازم و به نکاتی در مورد اصالت و ظرافت آن اشاره میکنم.
اصالت:
موریلو در برخورد با سنت روانکاوی، رویکردی بدیع و اصیل اتخاذ میکند. او به جای اینکه صرفاً از مفاهیم روانکاوی در حوزهی برنامه درسی "استفاده" کند، به کاوش عمیق و فلسفی در این سنت میپردازد. او از طریق این کاوش، مفاهیم روانکاوی را به طور دقیق و ظریف در زمینهی فلسفه، پدیدارشناسی و پرسشگری عملی به کار میبندد.
ظرافت:
موریلو با ظرافت تمام، سنت روانکاوی را با مفاهیم برنامه درسی در چارچوب سنت بازتصورگرایی و سنت Bildung در آموزش پیوند میزند. او این کار را بدون انحراف از موضوع اصلی، یعنی "برنامه درسی" و "فرد" انجام میدهد.
نتیجه:
نتیجهی تلاشهای موریلو صرفاً یک "نتیجه" علمی نیست، بلکه منبعی الهامبخش و امیدی در دورانی است که ناامیدی در آن رو به افزایش است.
نقل قول پایانی:
در آخرین جملهی کتاب، موریلو خواننده را به مفهوم عشق به عنوان "گشایش" ناشی از نظریهی نشانهشناختی برنامه درسی خود رهنمون میشود. "نشانه ناتمام" در واقع "گشایشی" در بنیادیترین معنای "وضوح فراتر" است. گشایشی که آنچه را که قابل نابودی است، از بین میبرد تا آنچه را که ابدی است، آشکار کند.

نظام های رتبه بندی دانشگاه ها: تعالی در کلاس جهانی
کتاب تعالی دانشگاه, رتبه بندی دانشگاه ها, محمد حسن زاده, نظام های رتبه بندینظام های رتبه بندی دانشگاه ها: تعالی در کلاس جهانی
نویسندگان: دکتر محمد حسنزاده و سمانه رحیمیان
انتشارات: آیندهآموزان آتا
سال انتشار: زمستان ۱۴۰۳
پیشگفتار
دانشگاهها بخش مهم و تعیینکننده آموزش عالی به حساب میآیند و نقش تعیینکنندهای در تربیت نیروی انسانی مورد نیاز بخش عمدهای از جامعه را ایفا میکنند. از سوی دیگر، شکافتن مرزهای دانش علمی و دستیابی به افقهای نوین مبتنی بر تحقیق و توسعه نیز از ماموریتهای دانشگاهها به شمار میرود. فارغ از تحولات نسلی شگرف در دانشگاهها و گسترش ماموریتهای دانشگاهها از آموزش، پژوهش، کارآفرینی به دانشگاههای جامعه-محور، جهانیشدن آموزش عالی، دانشگاهها را در کنار یکدیگر قرار داده است.
دانشجویان، کارفرمایان، و حتی آحاد جامعه با تفاوتهایی کمابیش، به آموزش عالی جهانی دسترسی دارند. تحصیل در کشورهای مختلف از قارههای گوناگون نه تنها امری عجیب به حساب نمیآید بلکه به یک روال معمول تبدیل شده است. به دنبال جهانی شدن آموزش عالی، تامین مالی و دسترسی به منابع متنوع برای ادامه حیات به دستورکار اصلی دانشگاه ها تبدیل شده است. دانشگاه ها تلاش میکنند نظر دانشجویان مستعد، کارفرمایان عمده، و پشتیبانان تاثیرگذار را جلب کنند تا از این طریق به صورت توآمان به ترجمان دانش و ارتقای توان عملیاتی خود سرعت بیشتری ببخشند و تاثیر خود بر جامعه محلی و جهانی را عمیقتر کنند.
در یک محیط جهانی شده و متصلِ در حال رشد به سوی فرادانشگاه (متاورسیتی)[1] و ظهور محملهای آموزشی گوناگون با دسترسی آزاد، دانشگاهها نیاز به برندسازی دارند. برندسازی دانشگاهها در مقام مقایسه با سایرین معنا پیدا می کند. رتبهبندی دانشگاهها از سوی موسسات مختلف به عنوان پاسخی سریع و دنباله دار به نیاز دانشگاهها برای دیده شدن در جامعه، و نیاز روزافزون دانشجویان برای انتخاب محل تحصیل، و نیاز کارفرمایان و همتایان برای برقراری ارتباط همکاری در نظر گرفته میشود. به همین دلیل، رتبهبندی دانشگاهها نباید با ارزیابی عملکرد که امری درونی و یا بیرونی معطوف به ماموریتهاست، در هم آمیخته شود. رتبهبندی دانشگاهها، ابزاری برای مقایسه دانشگاه های مختلف با معیارهایی مشترک است که از سوی دانشجویان، کارفرمایان، همتایان، و جامعه به عنوان نقاط اتکاء برای انتخاب در نظر گرفته می شوند.
همزمان با نیاز روزافزون به «امکان مقایسه دانشگاه ها»، نظامهای رتبهبندی گوناگونی در سطح ملی، منطقه ای و جهانی شکل گرفته است. ورود دانشگاهها به نظامهای رتبهبندی ، امکان مقایسه آنها با همتایان شان را فراهم می آورد. برای فهم ارزش رتبهبندی دانشگاهها کافی است که به زمانی که آنها وجود نداشته باشند فکر کنیم. در نبود رتبهبندی دانشگاهها، امکان دستیابی به فهم نظاممند از کلیت آموزش عالی برای عموم مردم و دانشجویان و کارفرمایان حاصل نمیشود. با وجود رتبهبندیها، با کمترین تلاش امکان برآوردی جامع از شاکله آموزش عالی در کشورها و مناطق جغرافیایی فراهم میشود. هر چند رتبهبندیها باید به صورت مداوم به دنبال رفع کاستیها و انطباق بیشتر با واقعیت میدانی خود باشند، اما وضعیت موجود آنها نیز برای دستیابی به فهم مشترکی از آموزش عالی کشورها کمک می کند.
کتاب حاضر به دنبال کتاب پیشین[2]، بر آن است که نظامهای رتبهبندی دانشگاهی را معرفی کند. هدف اصلی این کتاب کمک به مدیران و دست اندرکاران دانشگاه ها و آموزش عالی برای شناخت دقیق نظامهای رتبهبندی است. بر این اساس، اطلاعات مربوط به تاریخچه، شاخصها، نحوه گردآوری دادههای نظام های رتبهبندی گردآوری، دسته بندی و ارائه شده است. امیدواریم اطلاعات ارائه شده در این کتاب به فهم عمیقتر نظام های رتبهبندی دانشگاهها کمک کند. در پایان از نویسنده همکار سرکار خانم سمانه رحیمیان دانشجوی دکتری مدیریت دانش و ناشر محترم جهت انتشار کتاب قدردانی میکنم. منتظر دریافت نظرات، پیشنهادات و نقدهای خوانندگان محترم خواهیم بود.
دکتر محمد حسن زاده
استاد دانشگاه تربیت مدرس
زمستان 1403

فرهنگ سازمانی و رابطه آن با جو و هویت سازمانی از نگاه دانشمندان مدیریت
کتاب جو سازمانی, دانشمندان مدیریت, رهبری, سازمان, فرهنگ سازمانی, کتاب مدیران, مدیریت, هویت سازمانیسخن مترجم
این کتاب نشان دهنده تلاشهای انباشته و متراکم شمار زیادی از افراد صاحبنظر است. جا دارد پیشاپیش،از تلاش نویسندگان سپاسگزاری و از آنها تقدیر بعمل آید.افتخاری بود که از پژوهشگران و دانشمندان پیشگام در این زمینه، مطالب ارزشمندي را به فارسي برگردان و در اختيار پژوهشگران ايران زمين قرار گیرد.فشار متراکم زیادی برای ترجمه و چاپ آن وجود داشت، از تاکید و حمایت بیشتر دانشگاهیان در انجام این کار قدردانی ويژه می نمایم، هرچند باید گفت که در بعضی موارد ناهنجاری کمی وجود داشت. علاقمندم از دانش پژوهانی که درکار اجرایی ترجمه این اثر همراهی نمودند، شایسته قدردانی هستند.نظرات و نقد خوانندگان محترم صمیمانه پذیرا هستم.
دکتر پرویز احمدی
دانشگاه تربیت مدرس
زمستان 1403
پیشگفتار
چاپ دوم کتاب مبانی و پایه «فرهنگ و جو»، گواهی بر زنده بودن و کارآمدی این دو مفهوم نظری است. شمار پژوهش جدید که در فصل فصل آن بررسی و مرور شده، بهت آور و تکان دهنده است. کاوش برای شفافیت مفهوم نظری بیشتر نیز در همه فصل ها دیده می شود، و وسواس فکری ثابت می کند جو و فرهنگ مهم و موثر برای خیر و خوشی انسان و عملکرد سازمانی، زنده و پویا است.
بنابراین آیا ما موفق می شویم؟ آیا این مفاهیم نظری اکنون سهم و نقش پایداری دانشوری زنده باشد و مفاهیم نظری جو و فرهنگ را جدی نگیرد. یکی ممکن است آنها را برای بررسی و مطالعه نپسندد، دیگری ممکن است آنها را بسیار مبهم و گنگ و ذهنی بشمرد، ولی هیچکس امروزه به هر شکل تردید ندارد، پدیده های آشکار و محسوسی در گروه ها، سازمان ها، و صنایع وجود دارند که به خوبی، جو و فرهنگ را ترسیم می کنند.
سردرگمی نظری میان فرهنگ و جو به تدریج با رویکردهای پژوهش انبوه که در این کتاب آورده شده اند، کاسته شده است. هرچند سرگشتگی نظری ممکن است هنوز تا مدتی جلوی پیشرفت آن را بگیرد. وقتی تصمیم مشخص درباره نحوه اندازه گیری یک پدیده بگیرند و، در آن بررسی، مفهوم را به طور تجربی تعیین کنند، یک کمی به شفافیت آن می افزایند و دیگران سپس می توانند در فکر و اندیشه خود آن را یک کاسه کنند. گرچه ما دانشگاهیان ممکن است به بحث پیرامون تعیین و تبیین ها، انبوهی از ابزارهای بررسی، رسم و آئین های روزافزون مصاحبه ادامه دهیم، قرارهای بررسی مورد تفاهم تمرین های باز شناختی و تشخیصی گروهی، شکل های گفت و شنود، و تدبیرهای مشاهده ای تکامل پیدا خواهند کرد. و این مفاهیم نظری را با ثبات بیشتر قابل استفاده توسط مجریان خواهد نمود. در پایان، بحث و استدلال پیرامون چگونگی بکارگیری رویکرد اندازه گیری الف، ب یا ج نسبت به بحث و استدلال درباره اینکه چگونه فرهنگ یا جو باید به صورت نظری مشخص و معین شود، بیشتر قابل درک خواهد بود. ارتباط فرهنگ و جو به دیگر مفاهیم نظری مهم همچون رشد و پیشرفت گروه و شکل گیری هویت هنوز دیگر روند مثبت است که هم تلاش نظری و هم تجربی را نشان می دهد. فرهنگ می تواند به عنوان مجموعه لایه هایی از شکل گیری شخصیت برگرفته از گروه های مختلف که درون آنها یک شخص برنامه جامعه پذیری داشته است، دانسته شود، و جو می تواند به عنوان دست آورد فرایندهای گوناگون پاداش و تنبیه که والدین و دیگر حاکمان و دارندگان اقتدار در زیست بوم شخص داشته اند، نگریسته شود. از این نظر، تجربه های دوگانه فرهنگ و جو برون داد نپخته ای را فراهم می کنند که با آن هویت، شخصیت، و خلق و خو، شکل می گیرد.
اینکه پذیرش فزاینده فرهنگ مفهومی نظری است که می تواند در واحدهای بزرگتر همانند گروه های قومی، صنایع، و کشورها به کاربرده شود، هنوز پیشرفت مثبت دیگری است. به کاربردن فرهنگ در واحدهای بزرگتر نیز یکی از مایه های مهم جو را، بدین معنی که گرایش به مرتبط بودن بیشتر با یک مجموعه فیزیکی یا یک سری از روابط که ممکن است یا ممکن نیست با هم آمده باشند، شفاف می کند، در حالیکه فرهنگ به عنوان دانش مانده از قبل شاید قابل کاربرد در همه مجموعه های انسانی که در زمان و مکان جلوتر افتاده اند، باشد. بر این سیاق مفهوم نظری را به روشنی بسیار تفکیک پذیر یافتم. جو می تواند با آنچه که رهبران انجام می دهند، چه شرایط و موقعیت هایی وجود دارد، و زیست بوم از عهده چه چیزی برمی آید، ایجاد شود. یک فرهنگ تنها می تواند از تجربه دوجانبه و دانش مشترک سر برآورد. به این خاطر است که پندار و برداشت خلق «بی معنی بودن» یک فرهنگ تداوم می یابد. رهبران می توانند جو ایجاد کنند و تغییرهای رفتاری را دیکته نمایند، ولی تنها فرایند دانش و یادگیری مشترک از آنچه طی چند دوره زمانی برای یک مجموعه مشخص از انسان ها به جا می ماند، فرهنگ ایجاد خواهد کرد.
اینک به خاطر برخی مسائل، یک مشکل پایدار و مانا این است که یک پژوهشگر یک یا دو بعد فرهنگ یا جو را می گیرد، آنها را به برخی دیگر از متغیر ها مانند بهره وری یا گردش مالی ربط می دهد، یک همبستگی پیدا می کند، و سپس ادعا می کند که این پژوهش ثابت می کند که فرهنگ و یا جو نشان می دهند که همبستگی مهمتری از دیگر متغیرها دارند. رویداد شگفت در این پژوهش برای یک رابطه قابل اثبات میان فرهنگ و عملکرد این است که هر کسی که هرگونه پژوهش میدانی یا تجزیه و تحلیل موردی از سازمان ها انجام داده، از پیش به خوبی می داند که این پیامدها وجود دارد. بیشتر پژوهشگران که کار میدانی کرده اند نیز می دانند چگونه این فرایندها تحت توجه آنها در طی زمان نتیجه بخش است. ولی به دلیل هایی چند، انبوهی انحراف در پیشینه پژوهشی بیشتر مقاله های درج شده در این کتاب، سازگار با بررسی های آمیزه بخش، و هم بسته گزارش شده در مجلات علمی است. مطالعات میدانی، بررسی های موردی، و بررسی های بلند مدت آن را به قابل توجه ترین نمونه ها در نمی آورد که موجب فروگذاری بررسی های شرکت تجهیزات دیجیتالی و آی بی ام شود. (برای مثال گرستنر، 2002؛ شاین، 2003[1]) به چند دلیل، ما بررسی های ساده بالینی را به مثابه بررسی های میدانی معتبر ارج نمی نهیم حتی وقتی آنها به روشنی نشان می دهند چگونه جو، فرهنگ، و عملکرد سازمانی در سازمان ها به هم پیوند خورده اند.
بدون تردید، هنوز کم و بیش سردرگمی درباره نحوه درست مفهوم آفرینی ذهنی جو، فرهنگ و رابطه ی میان این دو نظریه هست. این در بیشتر مقاله ها دیده می شود. چرا این سردرگمی پابرجاست یک دلیل این است که ما با دو نظر انتزاعی ذهنی سروکار داریم که تا اندازه ای کاربرد آنها توسط هر پژوهشگری در عمل، مشخص و تعریف متفاوت شده است. بدتر از این، وقتی آنها به سبک ویژگی غیرمتعارف تعیین شدند، ما سپس کلمات را، انگار که اکنون آنها را شناخته ایم، به کار می بریم. به عبارت دیگر، گفتن اینکه فرهنگ و / یا جو بر اثربخشی سازمان تاثیر دارد یک بیان بی معنی است؛ مگر اینکه هر کدام از نظرهای مفهوم آفرین با اقدام کاربردی تر تعیین و تعریف شده باشند. با ایستادن در این سطح بالا از مفهوم نظری، سپس ما نه تنها در دام هوادار تغییر فرهنگ یا بهبود جو میفتیم، بلکه همچنین خودمان و مدیران را مجاب می کنیم که حالا می دانیم چگونه این را انجام داده و اثبات کنیم که درست است.
اگر قرار است در این قلمرو غیر روشن و شفاف پیشرفت کنیم، می بایست بیشتر واقع بین باشیم. من در پژوهش و کار خودم، خود را به طور فزاینده در اجتناب همه جانبه از کلمه فرهنگ می بینم. آنچه که دیدگاه فرهنگی برای ما ترسیم می کند، در هر حال، هوشیار شدن به جنبه های مسلم پنداشته شده زندگی اجتماعی و امور انسانی است. یک «جو خوب»، وقتی یک سازه مفید است که شروع به مشخص کردن دامنه های گرما و رطوبت بکنیم (متغیرهایی که می توانیم به واقع حس کنیم و در ما تاثیر گذارند)، همینطور فرهنگ وقتی یک سازه خوب و مفید است که ما را به یافتن برخی ابعاد مسلم پنداشته شده رفتار، اندیشه یا احساس که ارتباط هایی را با مسئله عملی و مفهومی که سعی در حل آنها داریم، هدایت کند.
برای مثال، توجه فزاینده به روانشناسی مثبت و جو ها و فرهنگ های مثبت وقتی شروع به معنی داری می کنند که بتوانیم مشخص کنیم درست چشم به راه چه نوع رفتار هستیم که بتوان آن را به مثابه مثبت تلقی کرد. اگر مشخص کنیم که جو باید آن چیزی باشد که سرپرستان مستقیم «افراد را تشویق می کنند» و خواهان «گشودگی و شفافیت» می باشند. آنگاه متغیر فرهنگ وارد بازی نقش در پیش کشیدن پرسش خیلی جالب که آیا پیش فرضهای سربسته کلان فرهنگ، که در آن این کار انجام می گیرد، آن رفتار را حمایت می کند. پیش از اینکه بتوانیم برنامه های شفاف سازی موفق ترسیم کنیم، باید پیش فرض های ژرف مشخص فرهنگ را که انواع معینی از ارتباطات و اطلاع رسانی را مشروعیت بخشیده و بقیه را معنی می کند، بررسی کنیم. برای نمونه، پذیرفتن اشتباه یا نقد کردن فردی دیگر می تواند به طور کامل نامتناسب و ناخوشایند در بعضی کلان فرهنگ ها دیده شود. ابعاد مرتبط برای پذیرفتن برنامه های مثبت می تواند ماهیت ذاتی انسان باشد، چگونه روابط تعیین شده اند، و چگونه یک نفر با اقتدار و بصیرت برخورد می کند. فرهنگ در مفهوم، تا آنجا مفید است که در بررسی ابعاد مشترک و ژرف تر خودآگاهی و هوشیاری انسان رهنمون پژوهشگر باشد. جو مفید است تنها تا آنجا که رهنمون ما برای جستجو و یافتن ویژگی های شرایط و موقعیت های اجتماعی و کاری که تا اندازه ای موجب راحتی یا بهره وری می شود، باشد.
در سطح نظری، سردرگمی روی آنچه فرهنگ است و بهترین اندیشه و فکر در باره آن چگونه است می تواند خیلی مفید در راهنمایی تجربی ما باشد. آن چیزی که دانشور فرهنگ باید در پی یافتن آن باشد: مقررات آشکار رفتاری؛ رسوم و تشریفات؛ الگوهای گفتمان؛ استفاده از نمادها؛ چگونگی هویت در گروه ها، سازمان ها و جوامع ایجاد شده است؛ و پیش فرض های مسلم فرض شده درباره زمان، مکان، اقتدار، ماهیت ذاتی انسان، است. همگی می توانند مرتبط به هم باشند و می توانند نقش مهمی در شناخت اینکه چرا برخی متغیرهای پذیرفته شده، شاید کار کنند یا کار نکنند، نقش بازی کنند.
گذشته از همه اینها، توصیه من به خوانندگان این است که جو و فرهنگ را به مثابه غیر واقع بینانه ها، که آنها را در برگزیدن دیدگاهی مفید در جهت رفتار انسانی در سامانه های پیچیده، هدایت می کند، ببینند. این دیدگاهی است که مهم می باشد، نه اینکه نتیجه پژوهش ویژه ای، و یا کلی گویی و تعمیم نمایی درباره اهمیت جو و فرهنگ، برای برخی پدیده های کاربردی مهم به حساب آید.
ادگار اچ. شاین،2011
معرفی
کتاب فرهنگ سازمانی ترجمه دکتر پرویز احمدی از جمله منابع معتبر در حوزه مدیریت و رفتار سازمانی است که به بررسی عمیق مفهوم **فرهنگ سازمانی**، نقش آن در موفقیت شرکتها و چگونگی شکلگیری و تغییر فرهنگ در محیطهای کاری میپردازد.
خلاصه کتاب :
1تعریف فرهنگ سازمانی:
- فرهنگ سازمانی شامل **باورها، ارزشها، هنجارها، نمادها و الگوهای رفتاری** مشترک در یک سازمان است که بر نحوه تعامل کارکنان و تصمیمگیریها تأثیر میگذارد.
- شاین فرهنگ را به سه لایه تقسیم میکند:
- **مصنوعات و نمادها** (قابل مشاهده، مانند لباس فرم یا فضای فیزیکی).
- **ارزشهای اعلامشده** (خطمشیها و اهداف رسمی).
- **مفروضات بنیادین** (باورهای ناخودآگاه که رفتارها را هدایت میکنند).
- **کارکردهای فرهنگ سازمانی:
- **تغییر فرهنگ سازمانی:
- چالشها:

رهبری تلاش و فعالیت ارزش آفرین (فرد، گروه و سازمان)
کتاب ارزش آفرینی, تلاش, رهبری, سازمان, کتاب مدیران, مدیر اثربخش, مدیریتکتاب "رهبری تلاش و فعالیت ارزشآفرین" (فرد، گروه، و سازمان)
نویسندگان: دکتر پرویز احمدی و مهندس پردیس شکری
انتشارات: شرکت آیندهآموزان آتا، تهران 1403
مقدمه
این کتاب به بررسی مفهوم رهبری تلاش و فعالیت ارزشآفرین در سطوح فردی، گروهی، و سازمانی میپردازد. نویسندگان با نگاهی تحولگرا و آیندهنگر، تفاوتهای اساسی بین "رهبری" و "مدیریت" را تشریح کرده و بر اهمیت ارزشآفرینی مستمر سرمایه انسانی تأکید میکنند.
مفاهیم کلیدی
تلاش و فعالیت ارزشآفرین به جای عملکرد:
عملکرد معمولاً نتیجهمحور و ایستاست، در حالی که تلاش و فعالیت ارزشآفرین، فرآیندی پویا و مبتنی بر نقشآفرینی مستمر است.
سرمایه انسانی همواره در حال خلق ارزش است و نباید صرفاً به عنوان هزینه دیده شود.
رهبری به جای مدیریت:
مدیریت بر اجرای برنامههای از پیش تعیین شده متمرکز است، در حالی که رهبری با نگاهی به گذشته، حال، و آینده، تحول و مزیت رقابتی پایدار را دنبال میکند.
ارزیابی و ارزشیابی:
ارزیابی مبتنی بر معیارهای گذشته است، اما ارزشیابی به نقش آیندهنگر و نوآورانه فعالیتها میپردازد.
الگوها و چارچوبهای رهبری
الگوی اسپایر و بیکر: یک چارچوب جامع با ۹ گام شامل تعریف نقش، غربالگری، پیشبینی، آموزش، پایش، ارزشیابی، ارزیابی، تقویت، و مربیگری.
الگوی رهبری بر مبنای هدف: تمرکز بر دستیابی به اهداف توافقی بین رهبر و سرمایه انسانی.
الگوی رفتارها و نتایج: تفکیک بین ارزشیابی رفتارها و نتایج برای دستیابی به موفقیت مثبت.
رهبری در سطح گروه و تیم
تفاوت گروه و تیم: گروهها بر تعامل و اهداف مشترک تمرکز دارند، در حالی که تیمها دارای وابستگی متقابل و نقشهای تکمیلکننده هستند.
ویژگیهای تیم موفق: هدفمندی، انعطافپذیری، نوآوری، و پاسخگویی سریع به تغییرات.
رهبری در سطح سازمانی
الگوی ORISE: شامل تعیین مأموریت، سنجش یکپارچه، جمعآوری دادهها، تحلیل، و بهبود مستمر.
کارت امتیازی متوازن (BSC): تمرکز بر ابعاد مالی، مشتری، فرآیندهای داخلی، و یادگیری سازمانی.
نتیجهگیری
رهبری تلاش و فعالیت ارزشآفرین، فرآیندی مستمر و پویاست که با نگاهی آیندهنگر، به توسعه سرمایه انسانی و تحقق اهداف سازمانی میپردازد. این کتاب با ارائه الگوهای متنوع، راهکارهایی عملی برای بهبود اثربخشی فردی، گروهی، و سازمانی ارائه میدهد.
کاربردهای کتاب:
مناسب برای رهبران سازمانی، مدیران منابع انسانی، و پژوهشگران حوزه مدیریت.
توضیحات نویسنده را مشاهده کنید
[av_video src='https://artahub.com/wp-content/uploads/2025/04/Dr_Ahmadi.mp4' mobile_image='' attachment='' attachment_size='' format='16-9' width='16' height='9' conditional_play='' id='' custom_class='' template_class='' av_uid='' sc_version='1.0']

پرورش تفکر انتقادی با استفاده از بازی آموزشی
کتاب بازی آموزشی, تعلیم و تربیت, تفکر انتقادیفهرست مطالب
مقدمه 9
برنامه آموزش فلسفه به کودکان 11
اهداف آموزش فلسفه برای کودکان 13
۱-پرورش تفکر خلاق. 14
۲-پرورش تفکر انتقادی. 14
۳-پرورش ارزشهای اجتماعی. 14
۴-آموزش ارزشهای هنری. 15
داستان اول 16
احسان بیثمر 16
داستان دوم …

ابزارهای عمومی پژوهش در عصر هوش مصنوعی
کتاب AI, Research, ابزارهای عمومی, پژوهش, پژوهشگری, محمد حسن زاده, هوش مصنوعیپیشگفتار
پژوهش، فرایندی نظام مند و هدفمند است که برای کشف حقیقت یا حل مسائل علمی طراحی و به اجرا گذاشته می شود. پژوهش دو هدف اصلی را دنبال می کند: پاسخ به پرسش (ها) و مشارکت در دانش. میزان اعتمادپذیری یافته های پژوهش به روش آن بستگی دارد. یکی از ارکان اصلی جاری سازی روش پژوهش، ابزارهایی است که پژوهشگر از آنها استفاده می کند. بنابراین، ابزارهای پژوهشی نقشی حیاتی ایفا میکنند. این ابزارها به پژوهشگران کمک میکنند تا فعالیتهای خود را با دقت بیشتر، سرعت بالاتر و کیفیت بهتر به انجام برسانند.
همزمان با پیشرفت فناوری، ابزارهای بسیار زیادی در اختیار پژوهشگران قرار گرفته است. برخی از ابزارها به مثابه زیرساخت پژوهش از جمله ملزومات برخی از پژوهش ها در نظر گرفته می شوند. به عنوان مثال برای پژوهش های آزمایشی که نیاز به آزمایشگاه دارند، ابزارهای آزمایش یک زیرساخت به حساب می آید. اما برخی از ابزارها، ابزارهای عمومی پژوهش هستند که پژوهشگران از رشته های مختلف برای انجام پژوهش کارآمد و اثربخش به آنها نیاز دارند. اینها ابزارهای عمومی پژوهش اند. در کنار ابزارها، مهارت های اساسی پژوهشگری هم یکی دیگر از ملزومات به شمار می روند. بنابراین، یک پژوهش خوب با در اختیار داشتن ابزار و مهارت های مورد نیاز قابلیت اجرا پیدا می کند.
ابزارهای پژوهش در مراحل مختلف تحقیق، از شناسایی و تعریف مسئله تا گردآوری دادهها، تحلیل نتایج، نگارش و انتشار یافتهها، و شکل دهی به همکاری ها و ایجاد ارزش از یافته های پژوهش به کار گرفته میشوند. هر ابزار بسته به هدف و نوع پژوهش، امکان انجام وظیفه یا وظایفی خاص را فراهم میکند؛ از شناسایی منابع علمی معتبر و جمعآوری دادهها گرفته تا تحلیل آماری و نگارش متون علمی. استفاده از ابزارهای مناسب، مزایای متعددی از جمله کاهش خطاهای انسانی، افزایش کارایی، و ایجاد خروجیهای مناسب و معتبر را به همراه دارد.
این کتاب با هدف معرفی ابزارهای عمومی پژوهش به رشته تحریر در آمده است. ساختار کتاب منطبق با نگاه فرایندی به پژوهش در 14 فصل ساماندهی شده است. از مساله یابی تا گردآوری و تحلیل داده ها، نگارش و ساماندهی گزارش، همکاری گروهی و تیم سازی تا مصور سازی و ارزش آفرینی مورد توجه نگارندگان بوده است.
در تدوین فصل ها، ابتدا توضیحاتی مختصر درباره ماهیت عنصر مورد نظر از پژوهش در آن فصل ارائه شده و سپس مهمترین ابزارهای موجود در آن زمینه معرفی شده است. در معرفی ابزارها، تلاش شده است که ترکیبی از ابزارهای داخلی و خارجی در دسترس و اعتبارسنجی شده معرفی و توضیح داده شود. تا جایی امکان پذیر بوده است تصاویری از مراحل کار و نحوه استفاده از ابزارها گنجانده شده است. به صورت ثابت بخشی از ابزارها به ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی اختصاص یافته است. علاوه بر آن، پرسش هایی در پایان هر فصل برای خودآزمایی خوانندگان در نظر گرفته شده است. پاسخگویی به پرسش ها به تعمیق یادگیری کمک خواهد کرد.
همه پژوهشگران اعم از کسانی که در حال آماده شدن برای نگارش پایان نامه و رساله، پژوهشگران آزاد، و کسانی که به تدریس درس روش پژوهش مشغول هستند، مطالعه این کتاب را مفید خواهند یافت. نگارندگان کتاب بر این نکته واقف هستند که ابزارهای پژوهش با سرعت در حال تغییر و توسعه هستند. بنابراین، ممکن است برخی از ابزارهایی که در کتاب معرفی شده اند، با وجود توجه دقیق نویسندگان تغییراتی داشته باشند. به همین دلیل، تلاش خواهد شد که ویرایش و نوسازی کتاب با فاصله های زمانی کوتاه مدت انجام شود. به همین دلیل از خوانندگان عزیز خواهشمندیم که از طریق ناشر محترم ما را در جریان پیشنهادات اصلاحی خود قرار دهند تا در ویرایش های بعدی مورد استفاده قرار گیرد.
با آرزوی موفقیت
محمد حسن زاده
استاد دانشگاه تربیت مدرس
زمستان 1403