توضیحات
پیشگفتار مولف:
در میان تمامی سیستمهای موجود در یک جامعه، سیستم تعلیم و تربیت (اعم از آموزش و پرورش و آموزش عالی) از کم و کیف ورودی های آن گرفته تا چند و چون کارکرد و محتوای درونی و همچنین از منظر برون داد و خروجیهای مورد انتظار از جمله سیستمهایی است که تدارک، مدیریت و راهبری آن به سوی اهداف در نظر گرفته شده، امری بسیار پیچیده و سخت مینماید. این پیچیدگی البته به نقشآفرینی عواملی مربوط میشود (اعم از عوامل درونی و یا عوامل بیرونی) که با کارکردهای مثبت و منفی و یا چالش برانگیز خود، کیفیت عملکرد نظامهای تربیتی را تحت تاثیر خود قرار میدهند. عوامل بیرون از نظام تعلیم و تربیت به سهم خود اثرات شگرفی را در چند و چون راهبری و مدیریت نظام تربیتی بر جای میگذارند. این عوامل میتوانند اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی باشند. بیشک اگر روند تغییرات اقتصادی در جامعه، حاکی از رونق باشد، نظام تربیتی نیز از پیامدهای مثبت رونق اقتصادی در حوزه تامین نیازمندیهای مادی و مالی بهرهمندی بیشتری خواهد داشت و همچنین نظام تربیتی در شرایط ثبات سیاسی و اجتماعی نیز میتواند از عملکرد بهتری برای تحقق اهداف مورد نظر برخوردار باشد. تحولات فرهنگی که علاوهبر جنبه محلی، مقولهای جهانی نیز بحساب میآید ، نیز زمینههای اجتنابناپذیر تغییر و تحول در نظام تربیتی را فراهم میسازد. بنابراین به نظر میرسد سیستم تعلیم و تربیت نمیتواند از تحولات بیرونی و پیرامونی خود دور بماند و کم و کیف عملکرد آن تابعی از کیفیت مواجهه با تحولات و دگرگونیهایی است که در اطراف آن رخ میدهد. اما تحولات و چالشهای پیش روی نظام تربیتی نمیتواند صرفا دلایل پیرامونی داشته باشد و بی شک باید به سراغ عواملی رفت که از سویی هم به قلمرو درونی نظام تربیتی مربوطند و هم نظام تربیتی را دچار تحولات و چالش میکنند.از میان عوامل درونی همچون کارآمدی معلمان یا استادان،کم و کیف ورودی به نظام تربیتی (دانش آموزان و دانشجویان)، کیفیت محتوای برنامهها و فعالیتهای آموزشی، ساختار نظام تربیتی، کم و کیف امکانات و فضای کالبدی، مقررات و دستورالعملهای حاکم بر نظام تربیتی، عدالت، برابری آموزشی و……که هر کدام سهم خاص خود را در ایجاد تحولات مثبت یا منفی و چالش برانگیز ایفا میکنند، میتوان به فقدان گفتمان مدون و مورد اجماع برای سیاستگذاری در نظام تربیتی از یک سو و در صورت وجود گفتمان، اختلاف و تنازع بر سر چند و چون انتخاب یک گفتمان مطلوب برای راهبری نظام تربیتی از سویی دیگر ، به عنوان یکی از چالشهای اساسی موجود در نظام تربیتی ایران اشاره نمود. اینکه چرا گفتمان مطلوب و مورد اجماع نظام تربیتی اکنون وجود ندارد و همچنین اینکه چرا بر سر انتخاب یک گفتمان، اختلاف و چالش وجود دارد، موضوعی است که باید اندیشمندان و صاحبنظران حوزه تعلیم و تربیت اعم از فلاسفه تعلیم و تربیت و برنامهریزان درسی و آموزشی بدان پاسخ دهند. اما مقصود ما از تدوین این کتاب، بیان چالشهایی است که اکنون اندیشمندان و صاحبنظران تعلیم و تربیت بر سر چند و چون و کم و کیف انتخاب، اعتبار، اصالت و پیامدهای انتخاب یک گفتمان از میان دیگر گفتمانها با آن درگیر هستند، که ما از آن به چالشهای گفتمانی نظام تعلیم و تربیت یاد کردهایم. به عبارت دیگر در این کتاب به دنبال پاسخ به این سئوال مهم هستیم که اساسا چرا یک گفتمان از میان گفتمانهای موجود مورد توجه عدهای از سیاستگذاران تربیتی قرار میگیرد و ادله موافقان انتخاب آن گفتمان کدامند و اینکه چرا و با چه ادلهای عدهای دیگر به مخالفت با گفتمان انتخاب شده و پیامدهای آن میپردازند و بر سر آن با یکدیگر چالش میکنند (فلسفهی انتخاب یک گفتمان). روشن است که نظام تربیتی ایران طی چند دهه اخیر و از سوی صاحبنظران و سیاستگذاران تربیتی در کانون چالشهای گفتمانی مورد نظر قرار داشته و دارد و بنابراین به منظور توصیف و تبیین دقیقتر پیامدهای تربیتی گفتمانهای که بر سر آن چالش وجود دارد، سعی شده است در فصول مختلف کتاب، به شاهد مثالهایی از چند و چون پیامدها و اثرات این چالشهای گفتمانی در نظام تربیتی ایران (در عرصهی عمل) نیز اشاره شود. داوری در خصوص اصالت، اعتبار، مطلوبیت، ضرورت و امکان انتخاب هر یک از گفتمانهای مورد نظر را به خوانندگان این اثر واگذار میکنیم و مولف بیشتر در نقش تببینکننده و صحنه پرداز چالشها و منازعات بین گفتمانی است.
مولف با بررسی و تحلیل مسائل کلان حوزه تعلیم وتربیت و از میان انبوه مشکلات و مسائل مربوط به نظام تربیتی ایران، به مواردی ازآن اشاره میکند که در سطح کلان و گفتمانی قرار دارند و حل آنها بدون شک اثرات مثبتی را برای حل چالشهای نظام تربیتی در سطوح پایین از جمله در سطح پداگوژیک به همراه خواهد داشت. ده فصل این کتاب به چالشهایی اشاره میکند که همه آنها اولا در سطح سیاستگذاریهای کلان نظام تعلیم و تربیت مطرح هستند و ثانیا تمام آنها از خصیصههای گفتمانی برخوردارند و میتوان آنها را از جنس گفتمان دانست.
فصل اول کتاب به مفهومشناسی گفتمان اختصاص داده شده است تا قبل از ورود به گفتمانهایی که در فصول دهگانه مورد بررسی قرار خواهند گرفت، موضع خود درباره مفهوم گفتمان را روشن کرده باشیم. آنچه به عنوان جمعبندی مباحث مطرح شده در خصوص گفتمان میتوان بدان اشاره نمود این است که در این کتاب گفتمان به مثابه چهارچوب کلان مفهومی- نظری مرتبط با موضوعات مبتلا به نظام تعلیم و تربیت در سطح سیاستگذاری کلان تعلیم و تربیت است که تمامی دیگر سطوح پایین تر تعلیم و تربیت را تحت الشعاع خود قرار میدهند. بدون شک چالش در چنین سطحی که سطح گفتمانی از آن یاد شده است، میتواند کل ساختار و فرایند تعلیم و تربیت را نیز تحت تاثیر خود قرار دهد و پیامدهایی را برای نظام تعلیم و تربیت در پی داشته باشد.
در فصل دوم کتاب، مولف به سراغ چالش بین دو گفتمان مهم که عموما در نظامهای تربیتی جوامع اسلامی وجود دارند، رفته و سعی نموده است با تبیین هر یک از دو گفتمان مورد نظر (جزم گرایی و شکگرایی)، به چند و چون جدال چالشی آندو با هم و پیامدهای هر کدام بر نظام تربیتی جوامع اسلامی اشاره نماید. چنانکه اکنون در بسیاری از جوامع اسلامی خصیصه جزم اندیشی از یک سو و شک نسبت به دیگریهای علمی و فرهنگی و دینی و … بر سیاستگذاری تربیتی آن جوامع سایه انداخته است. مولف ضمن تبیین این دو مفهوم و بر شمردن ویژگیهای هر یک از آندو، سعی نموده است در پایان این فصل راهکارهایی را برای عبور از پیامدهای منفی و چالش برانگیز ابتنا بر هر یک از این دو گفتمان را نیز ارائه نماید.
در فصل سوم کتاب به گفتمانی میپردازیم که در یکی دو دهه اخیر به ادبیات علمی و تخصصی حوزه عام تعلیم و تربیت و فلسفه تعلیم و تربیت به معنی خاص افزوده شده است و به موازات آن سعی شده است تا این گفتمان در سطوح سیاستگذاریهای کلان نظام تعلیم و تربیت نیز راه پیدا کند و آن گفتمان تلفیق التقاطی و گفتمان بازسازی سازوارانه است. با توجه به وجوه بین رشتهای نظریههای موجود در علوم انسانی از یک سو و ظهور دیدگاههای نوظهور و متنوع در عرصه تعلیم و تربیت از سوی دیگر، مساله چند و چون و اهمیت و ضرورت برقراری نسبت بین این نظریهها و رویکردها با هم (تلفیق، التقاط، سازواری، بازسازی ..)، به چالشی اساسی بین صاحبنظران علوم انسانی، فلاسفه علم. بخصوص اندیشمندان تعلیم و تربیت تبدیل شده است. در این فصل به تبیین چالش مربوط به چگونگی نسبت بین نظریههای مربوط به تعلیم و تربیت میپردازیم که بعضی از اندیشمندان از آن بهعنوان بازسازی سازوارانه و بعضی نیز بهعنوان تلفیق التقاطی یاد کردهاند. در پایان نیز پرسشهایی در خصوص امکان بازسازی سازوارانه مطرح شده است تا نشان دهیم که آیا اساسا گفتمان بازسازی سازوارانه امری منطقی و ممکن است یا خیر.
فصل چهارم کتاب به بررسی و تبیین چالشی میپردازد که به سطح گفتمان مرتبط با مناسبات بین تعلیم و تربیت و فناوری مربوط است. اینکه آیا فناوری باید به مثابه ابزاری در خدمت تعلیم و تربیت باشد یا اینکه خود فناوری لاجرم حسب ویژگیها و اقتضائاتی که دارد، نظام تربیتی خاص خود را تولید میکند، امروزه به چالشی اساسی در سطح سیاستگذاری تربیتی و همچنین در سطح پداگوژیک تبدیل شده است. تسلط هر یک از گفتمانهای مذکور طبعا دلالتهایی را در حوزه تعلیم و تربیت در پی خواهد داشت. یکی از رسالتهای فلاسفه تعلیم و تربیت تبیین ماهیت هر یک از دو گفتمان مذکور از یک سو و تحلیل پیامدهای تربیتی آن دو از سوی دیگر است. این فصل با طرح این سئوال که آیا باید از گفتمان فلسفه «تربیت فناورانه» دفاع کرد یا از «فلسفه فناورانه» تربیت، به چالش بر سر اینکه کدام گفتمان حسب پیامدهایی که برای تعلیم و تربیت در پی دارد، باید به مثابه گفتمان مطلوب در نظر گرفته شود یا خیر و همچنین به چرایی آن میپردازد.
یکی از چالشهای مهم در سطح سیاستگذاری تربیتی، توجه به عنصر تاریخ و تاریخیگرایی در سیاستگذاری است. بسیاری بر این باورند که اساسا نمیتوان و نباید تعلیم و تربیت را منتزع از تاریخ خود دانست و باید تمامی سیاستگذاریهای تربیتی در سطح کلان نظری و مفهومی(گفتمانی) به نحوی تحت تاثیر واقعیات و مبانی تاریخی (اعم از فلسفی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و دینی) قرار گیرد و تمامی سیاستهای تربیتی باید انعکاسی از سرشت تاریخ خود باشد. اما بیتوجهی به عنصر زمان و مکانی که در آن هستیم نیز چالشهایی را برای سیاستگذاری تربیتی پدید میآورد. فصل پنجم کتاب به بررسی چالشهای موجود در سطح گفتمان سیاستگذاری مبتنی بر مبناگرایی تاریخی (بستر تاریخ) و همچنین مبتنی بر اقتضائات زمان و مکان (آیینه جغرافیا) و پیامدهای هر کدام در تعلیم و تربیت میپردازد.
در فصل ششم به این سئوال اساسی پاسخ داده میشود که آیا ایجاد تحول و تغییرات اساسی در نظام تعلیم و تربیت، نیازمند اصلاحات است یا بازتولید قلمرو و چه فرقی بین سیاستگذاری مبتنی بر اصلاح و سیاستگذاری مبتنی بر بازتولید قلمرو وجود دارد. چرا که بین اصلاح واقعی که منجر به تحول بنیادین در تعلیم و تربیت میشود و تغییراتی که ضمن حفظ ساختار و قلمروهای در نظر گرفته شده، صورت میگیرند، تفاوت اساسی وجود دارد. بسیاری به حفظ قلمروهای در نظر گرفته شده در عین ایجاد تحول در آن باور دارند و عدهای نیز به عبور از قلمروهای تولید شده و قلمروزدایی تاکید میورزند. اینکه چالش در این سطح اساسا به چه نتایجی منجر میشود و پیامدهای آن در تعلیم و تربیت کدامند، موضوع کلیدی در این فصل است.
فصل هفتم بنا دارد به این سئوال مهم پاسخ دهد که برای در اختیار داشتن یک نظام تعلیم و تربیتی مطلوب و کارآمد و پیشرو، چه باید کرد.آیا باید با نگاه از بیرون و از موضع چشماندازهای بیرون از نظام تربیتی، به سراغ نظام تربیتی رفت تا با ایجاد تغییراتی در درون نظام تربیتی، بتوان به کارآمدی این نظام کمک نمود، یا اینکه باید کمک کرد تا نظام تربیتی از درون خود به جوشش درآید و جنبه برونزایی آن محقق گردد تا بتواند از ویزگی کار آمدی و پیشرو بودن بر خوردار شود. بدون شک سیاستگذاری تربیتی مبتنی بر هر یک از این دو گفتمان پیامدهای خاص خود را در پی خواهد داشت. اینکه آیا سیاستگذاری تربیتی معطوف به «ایجاد تحول از بیرون به درون نظام تربیتی» باشد یا معطوف به کمک به «تحولزا بودن نظام تربیتی»، خود محل چالشهایی است که در سطح سیاستگذاری کلان تربیتی وجود دارد که در این فصل به چند و چون آن خواهیم پرداخت.
فصل هشتم کتاب نیز به یکی از موضوعاتی می پردازد که بخش بسیار گسترده و مهمی از چالشها در سطح سیاستگذاریهای تربیتی بخصوص در جوامع دینی را به خود اختصاص داده است و آن مساله امکان یا امتناع تربیت ایدئولوژیک است.بسیار بر این باورند که اساسا تربیت مستقل از صبغههای ایدئولوژیک معنی ندارد و ماهیت نظام تربیتی اساسا یک ماهیت ایدئولوژیک است.اما عده ای نیز با اشاره به پیامدهای مخرب و منفی تربیت ایدئولوژی، سعی دارند تربیت را به گونه ای تعریف نمایند که امکان اجتماع بین تربیت و ایدئولوژی را نفی نمایند.در این فصل به ادله موافقان و مخالفان امکان منطقی تربیت ایدئولوژیک در سطح سیاستگذاری کلان تربیتی اشاره خواهیم کرد و پیامدهای چالش در این سطح در ارتباط با تعلیم و تربیت را نیز مورد بررسی قرار خواهیم داد.
چالش بر سر اینکه ایا اساسا میتوان فرهنگ به مثابه یکی از جنبههای تعلیم و تربیت را مهندسی نمود یا خیر و در صورت قبول امکان مهندسی فرهنگی، پیامدهای آن برای تعلیم و تربیت کدامند و یا رد امکان مهندسی فرهنگی چه پیامدهایی برای نظام تربیتی در پی خواهد داشت، امروزه به یکی از چالشهای مهم در سطح سیاستگذاری تربیتی در جامعه تبدیل شده است. چنانکه اسناد بالادستی نظام تربیتی در ایران نیز ناظر به توجه ویژه به مقوله مهندسی فرهنگی است. در فصل نهم به این چالش پرداخته خواهد شد.
فصل دهم کتاب به مساله رسانه پرداخته است و با طرح دو گفتمان نظری و مفهومی در خصوص رسانه و نسبت آن با تعلیم و تربیت، سعی دارد این دو گفتمان مهم، یعنی گفتمان «تربیت رسانهای» و گفتمان «رسانه تربیتی» و پیامدها و دلالتهای هر کدام برای تعلیم و تربیت را مورد بررسی و تحلیل و نقد قرار دهد. چنانکه امروزه نیز روشن است که بسیاری قائل به استفاده صرفا ابزاری از رسانه در تربیت هستند و عدهای نیز معتقدند که رسانه دارای ذات و هویت است و نمی تواند صرفا به مثابه ابزار مورد توجه قرار گیرد. اینکه بین این دو دسته افراد صاحبنظر چه گفتگوییهای در میگیرد و نتایج حاصل از بیان دلایل موافقت و مخالف با هر کدام در تربیت کدامند، موضوع مورد بحث در این فصل خواهد بود.
در فصل نهایی کتاب نیز این سئوال بسیار مهم مورد بررسی قرار میگیرد که آیا اساسا برای سیاستگذاری تربیتی در سطح کلان، لازم است صرفا به تغییر و نوسازی نقشها، کارکردها، فرایندها و محتوای نظام تربیتی توجه نمود یا اینکه لازم است بجای تغییر و نوسازی بازیها، زمین بازی را تغییر داد و از قلمروهایی که در آن قرار گرفتهایم، عبور نموده و در زمین دیگر بازی (سیاستگذاری) نماییم. تغییر زمین بجای تغییر بازی، با توجه به تغییرات شگرف ناشی از ظهور فناوریهای نوین، امروزه یکی از چالشهای اساسی در سطح گفتمان سیاستگذاری تربیتی است که برای خود موافقان و مخالفانی نیز دارد. بررسی ادله موافقان و مخالفان مدلولات این تغییر گفتمانی در تعلیم و تربیت نیز از جمله اهداف تدوین این فصل میباشد. همچنین لازم به ذکر است که محتوای کتاب حاضر میتواند به عنوان منبع مهمی برای سیاستگذاران، برنامهریزان و همچنین برای استادان و علاقمندان به پژوهش پیرامون مسائل و چالشهای نظام تعلیم و تربیت ایران از یک سو و برای دانشجویان مقاطع مختلف تحصیلی دانشگاهی بخصوص برای دانشجویان رشتههای علوم تربیتی( فلسفه تعلیم و تربیت، برنامهریزی درسی و تکنولوژی آموزشی) در نظر گرفته شود.
فهرست مطالب
فصل اول: مفهوم شناسی گفتمان. 17
– مقدمه 18
– گفتمان 18
جمعبندی 24
فصل دوم: جزم گرایی یا شكاكيت 27
– مفهوم شناسی جزم گرایی 28
-نسبت جزم گرایی با شکاکیت 32
-انواع جزم گرایی 36
-جزم اندیشی در نظامهای تربیتی جوامع اسلامی 43
-جمع بندی 49
فصل سوم: تلفیق التقاطی یا بازسازی سازوارانه 53
-مفهوم شناسی تلفیق التقاطی 54
-تجربه تلفیق التقاطی در ایران 57
-چند نکته اساسی 64
جمع بندی 67
فصل چهارم: فلسفهی “تربیت فناورانه” یا “فلسفهی فناورانه” تربیت 71
-فلسفه تربیت فناورانه 72
-فلسفه فناورانه تربیت 77
جمع بندی:نقد گفتمان سیاستگذاری 87
فصل پنجم: تربیت در بستر تاریخ یا آیینهی جغرافیا 95
-نظام تعلیم و تربیت در بستر تاریخ: 98
-مبنا گروی تاریخی به مثابه مینای پارادایمیک عملکرد 100
-ضرورت گرایی 101
-علیت گرایی 102
-غایت گرایی 103
-بازتولید و بازنمایی 103
-تولید سند 104
-نظام تعلیم و تربیت در آیینه جغرافیا 105
-مکان گرایی به مثابه مبنای پارادایمیک عملکرد 107
-امکان گرایی 108
-خلاقیت 110
-صیرورت(شدن) 112
جمع بندی:نقد گفتمان 113
فصل ششم: اصلاح یا بازتولید قلمرو 121
-چند مفهوم اساسی 122
-قلمرو سازی 122
-قلمرو زدایی 124
-بازتولید قلمرو 125
-اصلاح 127
-تجربه اصلاحات در ایران 128
-بازتولید قلمرو:گفتمان اصلاحات آموزشی ایران 132
-نقد گفتمان باز تولید قلمرو 139
جمع بندی 150
فصل هفتم: تحول در نظام تربیتی یا نظام تربیتی تحول آفرین 155
-مفهوم شناسی تغییر و تحول 157
-انواع اصلاح 158
-تعلیم و تربیت چگونه میتواند تحول آفرین باشد 159
-خرده گفتمانهای تحول در نظام تربیتی ایران 163
-گفتمان نظام تربیتی ایدئولوژیک 163
-گفتمان سازندگی 167
-گفتمان اصلاحات 169
-گفتمان اصولگرایی 172
جمعبندی 173
فصل هشتم: تربیت ایدئولوژیک :امکان یا امتناع 179
-مفهوم شناسی ایدئولوژی 180
-کارکرد و مولفه های ایدئولوژی 188
-ایدئولوژی و تربیت 192
جمع بندی 198
فصل نهم: تربیت رسانهای یا رسانه تربیتی 203
-نظریات ناظر بر ماهیت رسانه 204
-تربیت رسانهای یا رسانه تربیتی 214
-تربیت رسانهای: ابزار انگاری در تعلیم و تربیت 221
-رسانه تربیتی: ذات انگاری در تعلیم و تربیت 227
جمع بندی 233
فصل دهم: مهندسی فرهنگی در تربیت:امکان یا امتناع 237
-پیشینه مفهوم مهندسی فرهنگی 240
-چالش امکان مهندسی فرهنگی 244
-موافقان امکان مهندسی فرهنگی 245
-مخالفان امکان مهندسی فرهنگی 249
جمع بندی: مهندسی فرهنگی و تعلیم و تربیت 255
فصل یازدهم: بازی جدید یا زمین جدید بازی 277
-مفهوم شناسی نوآوری 278
-گفتمانهای نوآوری 282
مساله تفکر در اسناد بالا دستی نظام تربیتی 291
-نقد گفتمان نوآوری 297
جمعبندی 303